محیامحیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

محیا یعنی زندگی!

بزغاله

سلام به دخترم.محیا جونم!دیروز رفتیم بالا خونه ی خاله رباب که با هم چایی بخوریم.فرزانه یک کتاب اورد که تو سرگرم بشی.تو کتاب یک بزغاله بود که همش خواب می دید پشت درخت توی حیاط جیش میکنه!صبح که پا می شد جاش خیس بود (پشکل ریخته بود). دیشب تا ساعت 2 شب نمی خوابیدی و گوشی رو آورده بودی و می گفتی گوشی، بالا، بز، جیش؛ یعنی "زنگ بزن از خاله کتاب رو بگیر بخونیم و بخندیم" دو سه روزه مفهوم من رو فهمیدی و وقتی می پرسیم اسمت چیه میگی "من" یه حباب موزیکال قورباغه برات خریدیم که همون روز اول حبابش رو شکستی تازه حبابی رو که زهرا بعدش بهت داد رو هم شکستی و بعد نوبت رسید به قورباغه حباب اول که از جاش بکنی. تازه برای رد گم کنی چسب می خواستی که مثلا دست گل ب...
29 فروردين 1392
1